• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

شرح نهج البلاغه (خطبه اول بخش دوازدهم)، آیت الله

وَاصْطَفى سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اَنْبیاءَ اَخَذَ عَلى

بیشتر...

خطبه پنجاه

 

شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

إِنَّمَا بَدْءُ

بیشتر...

نقش تربیتی سلام درقرآن و روایات

سلام درلغت به معانی گوناگون آمده است یکی از این معانی تحیت

بیشتر...

تفسیر آیاتی از سوره مبارکه معارج،استاد مفسر دکتر

تفسیر آیاتی از سوره مبارکه معارج در رابطه با نماز و یاری به

بیشتر...

سرانجام قارون

شرح آیات 79 لغایت 82 سوره مبارکه القصص

79فَخَرَجَ عَلى

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
4591
25076
143212825
امروز یکشنبه, 18 شهریور 1403
اوقات شرعی

آنها از هر تازه اى وحشت دارند!

شرح آیات 1 لغایت 6 سوره مبارکه شعرا

1طسم

2تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ

3لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ

4إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ

5وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْر مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَث إِلاّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ

6فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ طسم

2 ـ این آیات کتاب روشنگر است.

3 ـ گوئى مى خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى به خاطر این که آنها ایمان نمى آورند!

4 ـ اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیه اى نازل مى کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!

5 ـ و هیچ ذکر تازه اى از سوى خداوند رحمان براى آنها نمى آید مگر این که از آن روى گردان مى شوند!

6 ـ آنان تکذیب کردند; اما به زودى اخبار (کیفر) آنچه را استهزا مى کردند به آنان مى رسد!

تفسیر:

آنها از هر تازه اى وحشت دارند!

باز در آغاز این سوره، با نمونه دیگرى از حروف مقطعه قرآن روبرو مى شویم (طسم).

در تفسیر این حروف مقطعه و نظائر آن، در آغاز سوره هاى «بقره، آل عمران و اعراف» بحث هاى مشروح و جداگانه اى داشته ایم که نیازى به تکرار آن نمى بینیم.

آنچه باید در اینجا اضافه کنیم این است: روایات متعددى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)یا بعضى از صحابه در تفسیر «طسم» نقل شده که همه، نشان مى دهد این حروف علامت هاى اختصارى از نام هاى خدا، یا نام هاى قرآن، و یا مکان هاى مقدس و یا بعضى از درختان بهشتى و مانند آن است.

این روایات، تفسیرى را که در آغاز سوره «اعراف»، جلد ششم، در این زمینه نقل کردیم، تأیید مى کند، و در عین حال، با آنچه در آغاز سوره «بقره» آوردیم که منظور: بیان اعجاز و عظمت قرآن است که: این کلام بزرگ از حروف ساده و کوچکى ترکیب شده است، منافاتى ندارد.

* * *

آیه بعد، عظمت قرآن را این چنین بیان مى کند: «اینها آیات کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ).

«تلک» از نظر ادبیات عرب اشاره به دور است، و به معنى «آن» یا «آنها» مى باشد، و همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، در کلام عرب و گاه در زبان فارسى، براى بیان عظمت چیزى از اسم اشاره دور استفاده مى شود، یعنى موضوع به قدرى مهم و بلند مرتبه است که گوئى از دسترس ما بیرون و در اوج

آسمان ها قرار داد.

قابل توجه این که: این آیه، به همین صورت بى کم و کاست، در آغاز سوره «یوسف» و «قصص» نیز آمده است، و در همه این موارد، بعد از حروف مقطعه واقع شده، که نشان دهنده ارتباط این «حروف» با «عظمت قرآن» است.

توصیف «قرآن» به «مبین» که در اصل، از ماده «بیان» است، اشاره به آشکار بودن عظمت و اعجاز آن مى باشد، که هر چه انسان در محتواى آن، بیشتر دقت کند به معجزه بودنش آشناتر مى شود.

از این گذشته، قرآن بیان کننده «حق» از «باطل» و آشکار کننده راه سعادت و پیروزى و نجات از گمراهى است.

* * *

پس از آن به دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرداخته، مى گوید: «گوئى مى خواهى جان خود را به خاطر این که آنها ایمان نمى آورند از شدت اندوه، بر باد دهى»! (لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ).

«باخع» از ماده «بخع» (بر وزن بخش) به معنى هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه است. این تعبیر نشان مى دهد: تا چه اندازه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نسبت به مردم دلسوز و در انجام رسالت خویش اصرار و پافشارى داشت، و از این که مى دید تشنه کامانى در کنار چشمه زلال قرآن و اسلام، نشسته اند و باز از تشنگى فریاد مى کشند، ناراحت بود.

ناراحت بود که: چرا انسان عاقل با داشتن این همه چراغ روشن باز از بیراهه مى رود؟ و در پرتگاه فرو مى غلطد و نابود مى شود؟

آرى، همه پیامبران الهى این چنین دلسوز بودند مخصوصاً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)که این تعبیر کراراً در قرآن در مورد او آمده است.

بعضى از مفسران چنین مى گویند: سبب نزول آیه فوق، این بود که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) مرتباً اهل «مکّه» را به توحید دعوت مى کرد، اما آنها ایمان نمى آوردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن قدر ناراحت شده بود که، آثار آن در چهره اش آشکار بود، آیه فوق نازل شد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دلدارى داد.(1)

* * *

آیه بعد، براى اثبات این حقیقت که خداوند بر هر چیز قادر است، حتى مى تواند همه آنها را به اجبار وادار به ایمان کند، چنین مى گوید: «اگر ما بخواهیم از آسمان آیه اى بر آنها نازل مى کنیم که گردن هایشان در برابر آن خاضع گردد» (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ).

اشاره به این که: ما این قدرت را داریم که معجزه خیره کننده، یا عذاب شدید و وحشتناکى بر آنها فرو بفرستیم که همگى بى اختیار سر تعظیم در برابر آن فرود آورند و تسلیم شوند، ولى این ایمان اجبارى، ارزشى ندارد، مهم آن است که آنها از روى اراده، تصمیم، درک و اندیشه، در برابر حق خاضع گردند.

ناگفته پیدا است: منظور از خضوع کردن گردن ها، خضوع کردن صاحبان آنها است، منتها گردن در فارسى، و «رقبه» و «عنق» در عربى به خاطر این که عضو مهم بدن انسان است، به صورت کنایه از خود انسان ذکر مى شود، فى المثل افراد یاغى را گردن کش و افراد زورگو را گردن کلفت، و افراد ناتوان را گردن شکسته مى گویند!.

البته، در تفسیر «اعناق» در اینجا احتمالات دیگرى نیز داده اند: از جمله این که «اعناق» به معنى «رؤسا»، یا به معنى «گروهى از مردم» مى باشد، که همه این احتمالات ضعیف است.

* * *

سپس، به موضع گیرى مشرکان و کافران در برابر قرآن، اشاره کرده، مى فرماید: «هر ذکر تازه اى از سوى خداوند رحمان براى آنها بیاید از آن اعراض مى کنند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْر مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَث إِلاّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ).

تعبیر به «ذکر» اشاره به این واقعیت است که: قرآن در تمام آیات و سوره هایش بیدار کننده و آگاه کننده است، اما این گروه از بیدارى و آگاهى فرار مى کنند!.

و تعبیر به «الرحمان» اشاره به این است که: نزول این آیات، از سوى پروردگار از «رحمت عامه» او سرچشمه مى گیرد که همه انسان ها را بدون استثناء به سعادت و کمال دعوت مى کند.

و نیز ممکن است براى تحریک حس شکرگزارى مردم باشد که: این سخنان از سوى خداوندى است که نعمت هایش سر تا پاى شما را فرا گرفته، چگونه در برابر ولى نعمت خود، این چنین اعراض مى کنید، و اگر او در مجازات شما عجله نمى کند آن هم از رحمت او است.

تعبیر به «محدَث» (تازه و جدید) اشاره به این است که: آیات قرآن یکى پس از دیگرى نازل مى گردد، و هر کدام محتواى تازه اى دارد، اما چه سود که اینها با این حقایق تازه ناسازگارند، گوئى با همان خرافات نیاکان پیوند همیشگى بسته اند، و با هیچ قیمتى حاضر نیستند با جهل، گمراهى و خرافات وداع گویند اصولاً، همیشه افراد نادان، متعصب و لجوج با تازه ها، هر چند موجب هدایت و آگاهى و نجات باشد، مخالفند.

در آیه 68 سوره «مؤمنون» مى خوانیم: أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الأَوَّلِینَ: «آیا آنها تدبر در این سخن نکردند؟ یا این که این آیات چیز تازه اى است که براى نیاکانشان نیامده»؟ (و به بهانه تازه بودن با آن مبارزه مى کنند).

* * *

و در آیه آخر، اضافه مى کند: اینها تنها به «اعراض» قناعت نمى کنند، بلکه به مرحله «تکذیب» و از آن بدتر «استهزاء» مى رسند، مى فرماید: «آنها تکذیب کردند اما به زودى اخبار آنچه را به استهزاء مى گرفتند به آنان مى رسد» و از مجازات دردناک کار خود با خبر مى شوند (فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).

«انباء» جمع «نبأ» به معنى خبر مهم است، و منظور در اینجا کیفرهاى سختى است که در این جهان و جهان دیگر دامن گیر آنها مى شود.

گرچه بعضى از مفسران مانند «شیخ طوسى» در «تبیان» این کیفرها را منحصر به کیفر آخرت دانسته اند، ولى غالب مفسران، آن را مطلق و شامل هر دو نوع کیفر دانسته اند، و در واقع چنین است; چرا که آیه اطلاق دارد، و از این گذشته کفر و انکار بازتاب وسیع و گسترده وحشتناکى در تمام زندگى انسان دارد، چگونه مى توان از آن صرف نظر کرد؟.

بررسى این آیه و آیه قبل نشان مى دهد: انسان به هنگام قرار گرفتن در جاده هاى انحرافى به طور دائم التزایدى فاصله خود را از حق بیشتر مى کند:

نخست، مرحله اعراض و روى گرداندن و بى اعتنائى نسبت به حق است، اما تدریجاً به مرحله تکذیب و انکار مى رسد، باز از این مرحله فراتر مى رود، و حق را به باد سخریه مى گیرد، و به دنبال آن مجازات الهى فرا مى رسد (نظیر این تعبیر در آغاز سوره «انعام»، آیات 4 و 5 نیز آمده است).

* * *

 
نکته ها:

1 ـ ایمان اجبارى!

در یکى از خطبه هاى معروف «نهج البلاغه» على(علیه السلام) به این واقعیت اشاره فرموده که: خداوند پیامبران را آنچنان فرستاده است که مردم بتوانند آزادانه براى ایمان آوردن تصمیم گیرى کنند، که اگر غیر آن بود، ایمان اجبارى مى شد و سودى نداشت، مى فرماید:

«اگر خداوند مى خواست به هنگام مبعوث ساختن پیامبرانش، درهاى گنج ها و معادن طلا و باغ هاى خرم و سرسبز را به روى آنان بگشاید، مى گشود، و اگر مى خواست پرندگان آسمان و حیوانات وحشى زمین را همراه آنان گسیل دارد، مى داشت، اما اگر این کار را مى کرد، امتحان از میان مى رفت، و پاداش و جزا بى اثر مى شد».(2)

در کتاب «کافى» ذیل آیه مورد بحث، چنین آمده: «اگر خدا مى خواست از آسمان نشانه اى نازل مى کرد که گردن هاى آنها در برابر آن خاضع گردد، و اگر چنین مى کرد آزمون از همه مردم ساقط مى شد».(3)

قابل توجه این که: در کتب معروفى مانند «ارشاد مفید» و «روضه کافى» و «اکمال الدین صدوق» و «تفسیر قمى» آمده است: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً...» فرمود: «منظور طغیانگران بنى امیه هستند که به هنگام قیام مهدى(علیه السلام) آیه آسمانى مى بینند و در برابر آن ناچار به تسلیم مى شوند».(4)

روشن است: منظور از این روایات، بیان مصداقى از مفهوم وسیع آیه است که سرانجام به هنگام ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) رهبر حکومت جهانى، تمام حکومت هاى ظلم و جور که خط بنى امیه را ادامه مى دهند به حکم اجبار در برابر قدرت حضرت مهدى(علیه السلام) و حمایت هاى الهى او سر تسلیم فرود مى آورند.

* * *

2 ـ حادث یا قدیم بودن قرآن

مى دانیم یکى از بحث هاى دامنه دار در قرون نخستین اسلام، بحث، پیرامون حادث و یا قدیم بودن «کلام اللّه» بود که دامنه این بحث، به کتب تفسیر نیز کشانده شده، و جمعى از مفسران به تعبیرى که در آیات فوق آمده (محدث) بر حادث بودن قرآن استدلال کرده اند.

ولى چنان که قبلاً نیز اشاره کرده ایم، اساس این بحث به هیچ وجه نمى تواند منطقى بوده باشد، و به نظر مى رسد: زمامداران آن زمان از بنى امیه و بنى عباس، در دامن زدن به این گونه بحث هاى انحرافى که افکار مسلمانان را از مسائل مهم و جدى منحرف مى ساخته، دخالت داشته اند، آنها این مسائل را به عنوان سرگرم ساختن علماى اسلام، و ادامه حکومت خودکامه خود مى خواستند.

زیرا اگر منظور از «کلام اللّه» همان محتواى قرآن است که آن از ازل در علم خدا بوده، و خدا از همه آن آگاهى داشته است، و اگر منظور، نزول وحى است و کلمات و حروف قرآن، مسلماً حادث است، بنابراین، در یک صورت قدیم بودن و در یک صورت حادث بودن، قطعى است و جاى بحث و گفتگو نیست. جامعه اسلامى مخصوصاً علماء و دانشمندان باید بیدار باشند، و گرفتار بحث هاى انحرافى که به دست جباران و دشمنان ایجاد شده است، نگردند.

* * *


1 ـ تفسیر «ابوالفتوح رازى»، جلد 8، ذیل آیه مورد بحث.

2 ـ «نهج البلاغه»، خطبه قاصعه (شماره 192).

3 ـ «کافى»، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 46، ذیل آیه مورد بحث.

4 ـ تفسیر «المیزان»، و «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 47، ذیل آیات مورد بحث.

........................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری